سکانس اول: شنبه شب خواب دیدم روز تولدم یک صندلی لهستانی هدیه گرفته ام.
سکانس دوم: یکشنبه ی سردی بود و من در گرمای کافه قاف برای نرگس از خواب عجیب ِ شب قبل و صادقه نبودن ِ رویاهایم گفتم.
سکانس برتر: امروز سه شنبه، پنج اسفند است و من یک صندلی لهستانی دارم.